سایت رسمی مجتمع مهدیه وادقان | ۱۳۸۹/۱۰/۱ - ۱۳۸۹/۱۰/۳۰

سایت رسمی مجتمع مهدیه وادقان

مرکز اطلاع رسانی مهمترین اخبار روستای وادقان و مجتمع فرهنگی مهدیه وادقان

عنوان بنر

اطلاع رسانی

روستای دوستدارکتاب وادقان خبرآباد وادقان کرونا سایت مهدیه وادقان

بانوی اعتراض، بانوی حماسه

زهرا تازه ترین اتفاقی بود که در عالم افتاد و هیچ وقت نیست که این اتّفاق، باز هم تازه نباشد! زهرا حرف تازه خدا بود: «انّا اَعْطَیناکَ الکوثَر»؛ نگاهی نو، به سراپای هستی. ارتباط خاک با خدا؛ مادر شهود و شهادت؛ بانوی محراب؛ بانوی اعتراض؛ بانوی حماسه؛ بانوی بسیج بنی هاشم؛ بانوی شهادت... پیش از زهرا ـ هیچ زنی را ندیده بودند، که پدر خویش را مادر باشد! پیش از زهرا «شهادت» این همه، تازگی نداشت. او که آمد، جانی تازه گرفت. قبلاً، کلمه ای بود و بعد، معنا شد! «شهادت» در خانه زهرا، حیثیت پیدا کرد، بزرگ شد و انتشار یافت. و او، به روشنی این همه را می دانست. مادرانه، شهادت را بزرگ می کرد. آگاهانه شهادت را شیر می داد... از جغرافیای قتلگاه خبر داشت. کربلا را بر دامان می نشاند. برای عاشورا، لالایی می خواند. گیسوان «اسارت» را شانه می زد! حکایت چاه و محراب خون را می دانست. با این همه، اهل شکایت نبود. اگر هم می گفت، درد می گفت که درمان بشنود!...



ابوالقاسم حسین جانی

وصیت نامه

مرا به خانه زهرا سلام الله علیها ببريد تا وصيت نامه اش را برايم تفسير كند؛ وصیت نامه ای که هر کلمه اش کوره ای آتشین است و جان هر بیدار دلی را به آتش می کشد.
مرا به خانه زهرا سلام الله علیها ببريد، تا بدانم در اين وصيت نامه از چه شكايت دارد و از دست چه كساني مي نالد و چرا مي نالد؟
مرا به خانه زهرا سلام الله علیها ببريد، تا در سکوت خانه ی او، وصیت نامه اش را بخوانم و از روح پر طنین او مدد بگیرم و ذره ذره درد و داغ او را که در حروف و کلمات تنیده شده است، با زبان جان بچشم.
مرا به خانه زهرا سلام الله علیها ببريد، تا پایمال کنندگان حقوق او را بشناسم و خاموشان در پرده ی نفاق را ببینم و بر سنگدلانی که آتش کینه را بر خانه ی وحی افکنده اند، نفرین کنم.
مرا به خانه زهرا سلام الله علیها ببريد، تا سند مظلوميت او را صادقانه بخوانم و عاشقانه آن را ببويم و با اشك ديده آن را بشويم و بر آه سينه بياويزم و در كوه درد و غم پنهانش كنم و در راه و رسم منزل ها آن را منشور زندگي نمايم.
مرا به خانه زهرا سلام الله علیها ببريد، تا همه ی وجودم را در آتش مظلومیت و غربت او بسوزانم؛ آنگاه سر تا پا فریاد شوم و چون پرنده ای تنها در همه ی اعصار پرواز کنم و وصیت نامه ی رنج آلود او را طوق گردنم سازم، تا همه کس در همه ی زمان ها بخوانند و بدانند که با پاره ی جان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم چه ها کردند.
بیا با درد دل آن را بخوانیم
که شاید سرّ این معنا بدانیم
چرا زهرا شکایت دارد از خلق
زبانی پر ملامت دارد از خلق
و اما بخشي از وصيت نامه
امتي كه عهد و پيمان خدا و پيامبرش را در رهبري علي علیه السلام شكستند، حق ندارند بر بدن من نماز بگزارند؛ آنها كه نسبت به حق ما ظلم روا داشتند و ارث مرا تصرف كردند و سند مالكيت فدك را كه پدرم برايم نوشته بود سوزاندند و گواهان مرا تكذيب كردند. به خدا سوگند كه شاهدان من حضرت جبرئيل و ميكائيل و اميرالمومنين علیه السلام و امّ ايمن بودند.
آنها دست از ياري ما كشيدند و در خانه هاي خود خزيدند. اميرالمومنين علیه السلام، مرا به همراه حسن و حسين علیهم السلام شب و روز به خانه هاي مهاجر و انصار مي برد و من آنها را نسبت به خدا و پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم و حقوق الهي هشدار مي دادم و مي گفتم:
به ما اهل بيت ظلم نكنيد و حق مسلّم ما را كه خدا بخشيده است، غصب نكنيد. در تاريكي شب قول مساعد مي دادند، امّا در روز روشن دست از ياري ما برمي داشتند. تا آنجا كه به خانه ی ما حمله ور شدند و با جمع آوري هيزم و آتش زدن آن، خانه را و ما را كه در آن خانه بوديم در آتش بسوزانند.
حال به راحتی می توان دریافت که چرا او را شبانه دفن کردند؟ و چرا قبر او پنهان است؟
راز دلتنگی ها و بی قراری های زهرا سلام الله علیها با این سند گویا بر همگان روشن می شود. به راستی که رنج خودی های عافیت طلب به مراتب بیشتر از خطر دشمنان رو در رو است.
به راستی چه کسانی حق ولایت علی علیه السلام را نقض کردند؟ و چه کسانی سند مالکیت فدک را سوزاندند؟ و چه کسانی سند حقانیت اهل بیت علهم السلام را همچنان می سوزانند؟
و چه کسانی وعده ی یاری زهرا سلام الله علیها را دادند، ولی در میدان عمل او را تنها می گذارند؟
به راستی این عافیت طلبان خانه خزیده کیانند که همواره از زخم مظلومیت اهل بیت علیهم السلام، خون جاری می کنند؟ و از تنور درد و داغ زهرا سلام الله علیها، نان عیش می پزند؟ و مصیبت او را اسباب معاش و منافع خویش می نمایند؟ و راحت طلبان بی درد را نوید شفاعت و بهشت می دهند؟
بیاییم شیعه ی واقعی باشیم
بیاییم شیعه ی واقعی باشیم و عهد خویش را با حضرت زهرا سلام الله علیها دوباره مرور کنیم و لا اقل از میان خروارها سفارش او، تنها این وصیت نامه زا زیارت نامه بدانیم و در کنج خلوت و تنهایی، آن را با اشک دیده و دل شکسته بخوانیم و حرف به حرف و کلمه به کلمه ی آن را شیره ی جان خود سازیم، تا از این طریق همه ی وجود ما فریاد شود، فریاد دادخواهی از حقوق اهل بیت علیهم السلام و سینه ی ما از درد و غم زهرا سلام الله علیها لبریز شود، تا آتش تنهایی از گلوی ما شعله کشد و خرمن حیات بی دردان و نا اهلان را بسوزاند.
آری؛ هر دل دردمند و عاشقی می داند که سرّ این وصیت نامه چیست؟ و چه پیامی دارد؟ و تکلیف او در برابر آن چیست؟ چگونه باید به تکلیف خود عمل کند؟ صاحبدلان دردمند، همواره درد و غم را ترجمان غربت اهل بیت علیهم السلام می دانند و بدون درد با آنان سخن نمی گویند، و حدیث آن ها را نمی خوانند، بلکه درد و داغ را حلقه ی اتصال و راز فهم سخنان آنان می دانند.
آه! چقدر ائمه علیهم السلام از یاران بی درد گریزانند و چقدر سینه های پر درد شیعیان خود را دوست دارند و آن را کلید گنج حکمت می دانند.
من و غم گفته ها داریم نهانی
صفا بی غم ندارد زندگانی
به لفظ ما نگنجد حکمت یار
غم آمد ترجمان هر معانی [1]


 
[1] بر گرفته از کتاب مرا به خانه ی زهرا ببرید، دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی.

امام زمان و ياد مادر

حضرت ولى عصرارواحنا له الفداء در طول عمرش بيش از ساير ائمه مظلوميت مادر را ياد مى‏كند و روزى كه ظهور مى‏كند، به مدينه مى‏آيد و ناله‏ها و استغاثه‏هاى فاطمه عليهاالسلام را متذكر مى‏گردد و مى‏گويد: اى مادر! امروز از قاتلانت انتقام مى‏گيرم و آنان را به سزاى اعمالشان مى‏رسانم. آنگاه به سراغ قبر قاتلان او آيد و با اذن خدا آن دو را زنده مى‏كند و سؤال كند: به چه جرمى مادرم را مصدوم و مجروح كرديد؟ بچه‏اش را كشتيد؟ خانه‏اش را مورد تهاجم قرار داديد؟ سپس با شمشيرى كه در دست دارد آنان را به قتل مى‏رساند و جسدشان را به آتش مى‏كشد و خاكسترشان را بر باد مى‏دهد.... [1]
آرى دل نازنين امام زمان عليه‏السلام هرگز از ياد غمها و غصه‏هاى مادر بزرگوارش فاطمه عليهاالسلام آرام نمى‏گيرد و مصائب او را فراموش نمى‏كند، زيرا فاطمه عليهاالسلام حجت و اسوه‏ى ائمه خوانده شده است، و در عمر كوتاهش شديدترين و دردناكترين مصيبتها را پشت سر گذاشته است.
يك حديث شريف از توقيع مبارك آقا امام زمان عليه‏السلام در مورد مادرش فاطمه عليهاالسلام مى‏فرمايد:
و فى ابنة رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله لى اسوة حسنة. [2]
در حالات و رفتار فاطمه عليهاالسلام دختر پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله، براى من سرمشق خوبى وجود دارد.
اين حديث، فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام را اسوه و الگو براى امام زمان عليه‏السلام نقل مى‏كند و مى‏رساند كه فاطمه عليهاالسلام نقش رهبرى دارد و ائمه‏ى اطهار عليهم‏السلام از او سرمشق مى‏گيرند.
حضرت امام حسن عسكرى عليه‏السلام نيز با تعبير كلى‏تر مى‏فرمايند:
نحن حجة اللَّه على الخلق، و فاطمة حجة علينا. [3]
ما براى تمام مخلوقات حجت هستيم و فاطمه عليهاالسلام مادرمان حجت ما مى‏باشد.
اين حديث نيز ضمن ياد امام حسن عسكرى از مادرش، آن حضرت را پيشواى ائمه ذكر مى‏كند و بالاخره حضرت امام باقر عليه‏السلام در يك حديث فوق‏العاده و عرفانى مى‏فرمايند: اطاعت فاطمه عليهاالسلام براى تمام مخلوقات عالم از جن و انس و پرندگان و حيوانات، حتى براى انبيا و ملائكه واجب گرديده است.
[لقد كانت عليهاالسلام مفروضة الطاعة على جميع من خلق اللّه من الجنّ والانس والطّير والوحش والانبياء والملائكة] [4]
اين اطاعت اگر چه تكوينى است نه تشريعى، ولى عظمت فاطمه عليهاالسلام را به ساير مخلوقات جهان حتّى انبياى پيشين در بر دارد.


 
[1] بحارالانوار، ج 52، ص 386.
[2]غيبة شيخ طوسى، ص 173، چاپ نجف.
[3]تفسير اطيب البيان، ج 13، ص 235.
[4]عوالم، ج 11، ص 190.

نامه ای به موعود


نامه ای به موعود

مدّتهاست که منتظرِ آمدنت هستیم. می بینی چقدر انتظار می کشیم! امّا تو در بینِ ما نیستی! امّا نه مادر می گوید: آقا در بینِ ما هست و این ما هستیم که نمی توانیم ایشان را درک کنیم، چون ما بنده های گنهکاری هستیم. اصلاً خانه ما بدونِ حضورِ تو جورِ دیگری شده، گلهای باغچه خانه مان پژمرده اند و شکوفه ای ندارند و... تو گفته ای که: خواهی آمد و من سالهاست که منتظرِ حضورت هستم. هر روز به استقبالِ روزی که خواهی آمد، غروب ها می روم رویِ ایوان خانه مان. رویِ چهارپایه سفیدم می نشینم تا وقتی آمدی مانندِ شبنمی بر گلبرگِ وجودت باشم؛ سر در آغوشِ مبارکت بگذارم و با دیده های پُراشک، از درددلهایم برایت بگویم.

آقا جان! دیگر بزرگ شده ام، امّا هنوز تو نیامده ای. دوست دارم وقتی قرار شد که بیایی همه چیز را فرا گرفته باشم تا تو را بهتر بشناسم، آنگاه جزو یارانِ منتظرت باشم.

در خانه مان تنهای تنهایم و این یادِ توست که مرا از تنهایی درمی آورد. ما همه مان یعنی بابا و مامان، خودم و برادرم هِزارجور حرف داریم که با تو می گوییم و تو فقط از آن سوی مهتاب و از پشتِ ابرهای سفید به ما لبخند می زنی. وقتی مادر برای آمدنت اشک می ریزد تو صحبتهایش را می شنوی. این را مادر به من گفته.

امروز، جمعه است.

پدر می گوید: جمعه اختصاص به آقا و مولایمان دارد و من هم به اُمید آنکه در این روز بیایی جورِ دیگری می شوم. دلم را مهربانتر می کنم، برای این کار از مادر، محبّت را قرض می گیرم و قلبم را قاب تا از خوشحالی نپرد! دست و صورتم را هم می شویم، موهایم را شانه می کنم، لباس مرتّبی می پوشم و جیب های شلوارم را از گل یاس پُر می کنم. تو دوست داری که ما اینگونه باشیم. باغچه ها را تمیز می کنم و حیاطِ خانه را آب و جارو، پنجره های خسته مان را هم دلداری می دهم و گلدانهای کُهنه را از زیرزمین می آورم، داخلشان شمعدانی می کارم و می گذارم لبِ پنجره ها، روی هر کدام از پله هایمان را گلدانهای یاس می گذارم و دست به دعا برمی دارم!

شب شده است امّا هنوز تو نیامده ای. باران شروع به باریدن کرده است و لباسهایم را خیس کرده. پنجره ها دوباره گریه شان می گیرد و گلهای باغچه به هم می خورند. پدر چراغها را روشن می کند و من پنجره ها را می بندم و می روم روی ایوان، روی چهارپایه سفیدم می نشینم.

چقدر حیاطِ خانه مان، روزهای جمعه و شب های بارانی اش زیبا می شود و اصلاً جمعه ها زیباست! گرمای وجودم با گرمای سوزهای گریه مادر چقدر دلچسبند و من تصمیم می گیرم که از این به بعد، در نمازهایم بیشتر صدایت کنم تا زودتر بیایی و جمعه ها این قدر انتظارت را نکشم.

می خواهم مثل تو شوم، می دانم که نمی شود امّا من تصمیمِ خودم را گرفته ام. پس زودتر بیا.

باکس
.

گالری تصاویر

درباره ما

مدیر سایت:مهدی رضائی 09136929236

روابط عمومی:فاطمه حسن زاده 09307905158

رایانامه: mahdiehvadeghan@gmail.com

آدرس:کاشان - روستای وادقان - خیابان ولی عصر(عج)

- مجتمع فرهنگی - مذهبی مهدیه وادقان

طبقه اول:هیئت مهدیه وادقان

طبقه دوم:کانون فرهنگی هنری منتظران موعود(عج)

و کتابخانه عمومی مهدیه وادقان

طراح قالب:  مهدی رضایی وادقانی